سوره‏هاى دروغين در شبكه اينترنت

پدیدآوراکبر اسد علی‌زاده

تاریخ انتشار1388/11/21

منبع مقاله

share 908 بازدید
سوره‏هاى دروغين در شبكه اينترنت

اكبر اسد عليزاده

پديده <اينترنت‏» از پديده‏هاى مفيد و سودمندى است كه جهان را به صورت دهكده واحدى بلكه اطاق بزرگترى درآورده كه همه انسانها مى‏توانند در يك زمان با يكديگر تماس برقرار كنند و چهره يكديگر را ببينند و سخنانشان را بشنوند. ولى با اين اعتراف يك پديده دو لبه است كه در عين مفيد بودن مى‏تواند خطرناك نيز باشد.
با توجه به اين اصل بر دانشمندان بزرگ اسلام وظيفه است كه در عين بهره‏گيرى از اين پديده قرن كه عقلها و خردها را مبهوت ساخته، مراقب سمپاشيها و دروغ پردازيهاى دشمنان اسلام و تشيع نيز باشند.
با اين كه از عمر اين پديده چند صباحى بيش نمى‏گذرد، ولى طيف استعمار كه بيشتر در متزلزل ساختن باورهاى جوانان ماست از طرق مختلف وارد شده و هجوم فرهنگى همه جانبه را آغاز كرده تا آنجا كه به فكر افتاده به ميدان تحدى قرآن بيايد و به گمان خام، نظير آن را عرضه بدارد و از اين طريق مسلمانان را خلع سلاح كند.
افرادى بى‏مايه، با سر هم كردن جمله‏هاى به ظاهر شبيه جمله‏هاى قرآن، با اقتباس از جمله‏ها و آيات آن به فكر افتاده‏اند كه 4 سوره مانند سوره‏هاى قرآن، تنظيم و ارائه كنند و بگويند ما 4 سوره مانند سوره‏هاى قرآن را آورديم و به تحدى قرآن پايان بخشيديم!
قرآن مجيد در سوره‏اى، از منكران مى‏خواهد مانند آن را بياورند، آنجا كه مى‏فرمايد:
<<فلياتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين‏»» (طور/34).
<مانند قرآن را بياوريد اگر راستگو هستيد».
در جاى ديگر نرخ تحدى را پايين مى‏آورد ويادآور مى‏شود كه فقط ده سوره مانند سوره‏هاى قرآن بياوريد، چنان كه مى‏فرمايد:
<<ام يقولون افتراه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات...»» (هود/13).
<بلكه مى‏گويند اين قرآن به خدا به عنوان دروغ بسته شده، پيامبر به آنان بگو ده سوره مانند سوره‏هاى دروغين آن بياوريد».
و در آيه سوم نرخ را بيشتر پايين آورده وبه يك سوره اكتفا ورزيده چنان كه مى‏فرمايد:
<<وان كنتم فى ريب مما نزلنا على عبدنا فاتوا بسورة من مثله...»» (بقره/23).
<بگو اگر در آنچه كه بر بنده خود نازل كرديم ترديد داريد، برخيزيد مانند سوره‏اى از سوره آن را بياوريد».
روى اين اساس بايد ديد مقصود از تحدى با قرآن يا ده سوره يا يك سوره از سوره‏هاى آن چيست؟
مقصود از مبارزه با قرآن اين است كه فردى يا افرادى با صياغت جديد وانشائى نو، مفاهيم و مقاصد عالى را در جمل و كلماتى بريزد كه از نظر شيرينى وحلاوت وجذابيت و كشش بسان آيات قرآن باشد به گونه‏اى كه اگر اين دو را در كنار هم نهادند مى‏گويند نظير آن را آورده است.
مثلا هرگاه فرضا سوره كوثر جزء قرآن نبود و بشرى آن را در زمان پيامبر يا پس از او عرضه مى‏كرد اين، يك نوع مبارزه با قرآن بود، و اما اقتباس جمله‏هايى از قرآن و رديف كردن يك رشته الفاظ و مفاهيم پوچ به سبك ظاهرى قرآن، تحدى نيست.
اگر بنا بود چنين دست و پاهايى تحدى حساب شود قرنها از اين نوع تحدى‏ها صورت گرفته و احدى براى آنها ارزش قايل نشده است.
مسيلمه كذاب نخستين كسى است كه به فكر مبارزه با قرآن افتاد، او پس از ايمان به پيامبر از اين آيين برگشت، و ادعاى نبوت نمود و به پيامبر نامه‏اى به شرح زير نوشت:
من مسيلمة رسول الله الى محمد رسول الله.
سلام عليك
اما بعد، فانى قد اشركت فى الامر معك، وان لنا نصف الارض و لقريش نصف الارض ولكن قريشا قوم يعتدون.
ما خواننده گرامى را از ترجمه اين جمله‏ها بى‏نياز مى‏دانيم، زيرا روى سخن در اين مقاله با كسانى است كه با زبان عربى آشنايى دارند.
حالا ببينيم پيامبر در پاسخ او چه نوشت:
پيامبر در پاسخ او نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم
من محمد رسو ل الله الى مسيلمة الكذاب.
السلام على من اتبع الهدى.
اما بعد، <<...ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده والعاقبة للمتقين‏»» (اعراف/128). (1)
شما آيه‏اى را كه پيامبر براى او نوشت‏با جمله‏اى كه او به عنوان تحدى آورده است مقايسه كنيد فقط يك شباهت ظاهرى مختصرى دارند و الا چه از نظر مضمون و محتوا و چه از نظر بلاغت و فصاحت و رفعت كلام قابل قياس نيست.
مسيلمه بار ديگر براى تحدى به فكر افتاد تا كلماتى سر هم كند كه جمل آن شبيه سوره اعلى باشد، ولى فاصله سخن او با سوره اعلى آن چنان زياد است كه هرگز به هم اشتباه نمى‏شوند، قرآن مى‏فرمايد: <<سبح اسم ربك الاعلى× الذى خلق فسوى× والذى قدر فهدى× والذى اخرج المرعى× فجعله غثاء احوى‏»» (اعلى/1-5).
ولى او در مقابل، اين چنين گفت:<لقد انعم الله على الحبلى، اخرج منها نسمة تسعى، بين صفاق وخشا». (2)
آنچه كه نويسندگان مسيحى به عنوان تحدى در اين سوره يادآور شده‏اند دست كم از بافته‏هاى مسيلمه كذاب و ديگر همفكران او نيست.
آنان تصور مى‏كنند كه تنها وزن و آهنگ و وجود فواصل بين دو جمله در تحدى كافى است، در حالى كه از ديگر شرايط تحدى كه همان رفعت معانى و شيرينى جمل و جذابيت كلام است كاملا غافلند و لذا اين نوع ترهات را نوعى تحدى تلقى مى‏كنند.
باز ما در اين جا نمونه‏اى به اصطلاح تحدى‏هاى عصر را مى‏آوريم تا روشن شود هر نوع تحدى به صورت حفظ وزن و فواصل، تحدى واقعى نيست.
قرآن در بيان واقعه قيامت اين جمله‏ها را دارد:
<<الحاق‏ة× ما الحاقة× وما ادراك ما الحاقة‏»» (حاقه/1-3).
در جاى ديگر مى‏فرمايد:
<<القارعة× ما القارعة× وما ادراك ما القارعة‏»» (قارعه/1-3).
آنگاه به دنبال اين از يك حادثه عظيمى گزارش مى‏دهد و مى‏گويد: روزى كه مردم چون پروانه‏هاى پراكنده محشور مى‏شوند و كوهها مانند پشم زده رنگين شود.
حالا اين جمله‏ها را با جمله‏هاى زير كه ساخته و پرداخته انديشه و مغزهاى خام پس از درگذشت رسول خدا است مقايسه فرماييد و آن اين كه:
<الفيل، وما ادراك ما الفيل، له ذنب وبيل، وخرطوم طويل‏».
با توجه به اين مقدمه كوتاه ما به نقل اين سور مجعوله مى‏پردازيم و به روشنى ثابت مى‏كنيم كه قسمت اعظم جمله‏هاى آنها اقتباس از قرآن و باقى‏مانده نيز يك رشته جمله‏هاى بى‏معنا است كه به هم وصل شده و خواسته‏اند از قرآن تقليد كنند.
توضيح اين كه چند ماه قبل يك شركت آمريكايى به نام <آمريكا آن‏لاين‏» با اقدامى شيطنت‏آميز، جهت معارضه با قرآن كريم به اصطلاح سوره‏هايى را با نامهاى <مسلمون، تجسد، وصايا و ايمان‏» با تقليد و تحريف آيات قرآن و با مضامين باطل و خرافى بر روى شبكه اينترنت عرضه كرد كه ظاهرا با واكنش شديد مجامع اسلامى از جمله دانشگاه الازهر و برخى نويسندگان عرب مسلمان مواجه، و نهايتا تعطيل شد.
اخيرا سايت ديگرى متعلق به يك شركت انگليسى به نام Suralikeit.UK اقدام به ارايه ونشر همان صفحات چهارگانه كرده و در بيانيه موذيانه‏اى با مظلوم نمايى، اين اقدام را پاسخى به تحدى قرآن دانسته و ضمن تقسيم‏بندى مسلمانان به معتدل و افراطى ادعا نموده كه معتدلها از اين صفحات استقبال و افراطيها با آن شديدا برخورد كرده‏اند.
چنان كه پيش از اين اشاره شد، بايد توجه داشت كه در طول تاريخ حيات اسلام عزيز، افراد پر مدعا لكن جاهل و كم خرد به فكر معارضه با قرآن افتاده و براى عملى ساختن كار خود جملاتى را از خود قرآن تقليد و سرقت نموده و بعضى الفاظش را تغيير داده، يك سرى مهملاتى را سر هم كرده به عنوان تحدى با قرآن، عرضه كرده‏اند و بدين وسيله مقدار ارزش معلومات خويش را آشكار ساخته‏اند و در نهايت‏به شكست‏خود اعتراف كرده و خود را مفتضح و ذليل ساخته‏اند. اين صفحات چهارگانه نيز شبيه آنها است، كه نويسنده اين صفحات با تقليد از قرآن عزيز، و سرقت و مونتاژ ناشيانه و مضحك كه بيشتر به يك شوخى و طنز شبيه است تا تحدى عالمانه و علمى، و تغيير الفاظ و ضميرهاى آيات شريفه آن، و با به كار گرفتن آيات و الفاظى كه معمولا يك يا دوبار در قرآن آمده است، يك سرى مطالب و جملات خرافى و باطلى را سر هم كرده، به خيال باطل خود به عنوان معارضه با قرآن، به شبكه اينترنت عرضه كرده است. لكن هر كس مقدارى با قرآن آشنايى داشته باشد ، مى‏فهمد كه اين تحريف قرآن است نه معارضه.
راستى نويسنده اين صفحات چهارگانه تا اينجا هم تشخيص نداده است كه اگر يك نفر شاعر ويا نويسنده‏اى بخواهد با گفتارى در مقام معارضه بيايد، بايد در مقابل آن، كلامى بياورد كه با داشتن استقلال در الفاظ و تركيب و اسلوب مخصوص به خود، يا حداقل در يك جهت و در يك هدف با آن متحد و يكسان باشد؟! معناى معارضه اين نيست كه شخص در مقام معارضه با يك كلام فصيح از اسلوب و تركيب آن، تقليد كند و تنها بعضى از الفاظ و كلمات آن را تغيير دهد و جمله ديگرى از آن بسازد ونام اين عمل را معارضه بگذارد.
اگر معناى معارضه اين باشد، مى‏توان با هر كلامى معارضه نمود، و اين آسانترين راه براى اعرابى بود كه با پيامبر عزيز اسلام صلى الله عليه و آله و سلم معاصر بودند، ولى چون آنها با اسلوب معارضه آشنا بودند و رموز بلاغت قرآن را درك مى‏كردند به همين جهت زير بار معارضه با قرآن نرفتند و بر عجز و ناتوانى خويش اعتراف نمودند، عده‏اى ايمان آورده و عده‏اى ديگر آن را به سحر و جادو نسبت داده و گفتند: <<ان هذا الاسحر يؤثر»» (مدثر/24)، گذشته از اين، چگونه مى‏توان اين جملات را كه آثار تكلف و تصنع در آنها نمايان است‏با قرآن مقايسه نمود؟!! كه بتواند مثل قرآن و يا سوره‏اى از سوره‏هاى آن را نيز بياورد، زيرا قدرت و توانايى بر مواد و الفاظ هيچگاه مستلزم توانايى بر تركيبات نخواهد بود.
چگونه مى‏توان ادعا نمود كه تمام افراد بشر مى‏توانند كاخهاى مجللى را بسازند، به دليل اين كه همه آنها توانايى آن را دارند كه آجرى را در ساختمانى كار بگذارند؟!!
و نيز چگونه مى‏توان گفت، هر عرب زبانى توانايى ايراد خطبه‏ها و انشاى قصيده‏هاى فصيح و بليغ را دارد، زيرا همه عربها مى‏توانند يكايك كلمات و مفردات اين قصايد و خطبه‏ها را تلفظ كنند؟!!
خلاصه: در طول تاريخ، دشمنان اسلام بالاخص دستگاه مسيحيت و استكبار جهانى هزينه‏هاى سنگينى را متحمل شده و پولهاى گزافى را صرف كرده‏اند تا بلكه بتوانند از عظمت اسلام و مسلمانان بكاهند و مقام الهى و ارجمند پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و قرآن مجيد را كوچك و حقير جلوه دهند، اين مبارزه همچنان ادامه داشته بلكه با شدت عمل بيشتر به صورت يك برنامه منظم و گسترده‏اى انجام مى‏شود.
اين تلاش‏هاى مذبوحانه، جز رسوايى آنان، چيزى ديگر را به دنبال نخواهد داشت.
اينك به‏طور اختصار، در دو زمينه (بافت ظاهرى و محتوايى) مطالب مدعيان تحدى!! را نقد مى‏كنيم:
1 - نمونه‏هايى از سرقت‏ها و تغييرهاى صفحات چهارگانه از قرآن كريم.
لازم به ذكر است در اين صفحات مجعوله در بعضى از موارد، از دو آيه و در جايى از سه، چهار، تا پنج آيه ، سرقت نموده و جملات آن را درست كرده‏اند.
اكنون ما به شيوه تحريف و سرقت آن اشاره مى‏كنيم:

صفحه مسلمون

الصم(1) قل يا ايها المسلمون انكم لفى ضلال بعيد(2) ان الذين كفروا بالله ومسيحه لهم فى الآخرة نار جهنم وعذاب شديد(3) وجوه يومئذ صاغرة مكفهرة تلتمس عفو الله والله يفعل ما يريد(4) يوم يقول الرحمن يا عبادى قد انعمت على الذين من قبلكم بالهدى منزلا فى التوراة والانجيل(5) فما كان لكم ان تكفروا بما انزلت وتضلوا سواء السبيل(6) قالوا ربنا ما ضللنا انفسنا بل اضلنا من ادعى انه من المرسلين(7) واذ قال الله يا محمد اغويت عبادى وجعلتهم من الكافرين(8) قال‏ربى انما اغواني‏الشيطان انه كان لبنى آدم اعظم المفسدين(9) ويغفر الله للذين تابوا ممن اغواهم الانسان يبعث‏بالذى كان للشيطان نصيرا الى جهنم وبئس المصير(10) وان قضى الله امرا فانه اعلم بما قضى وهوعلى كل شي‏ء قدير(11)

الف)صفحه مسلمون)

آيات قرآن كريم

1. <<المص‏»» (اعراف/1).
2. <<قل يا ايها الناس...»» (يونس/104)،<<انكم لفى قول مختلف‏»» (ذاريات/8)، <<...لفى ضلال بعيد»» (شورى/18).
3. <<ان الذين يكفرون بالله ورسله...»» (نساء/150).
4.<<...ان الذين كفروا بآيات الله لهم عذاب شديد...»» (آل عمران/4)، <<...ولهم فى الآخرة...»» (بقره/114)، <<... نار جهنم...»» (فاطر/36).
5. <<وجوه يومئذ خاشعة‏»» (غاشيه/8).
6. <<...ولكن الله يفعل ما يريد»» (بقره/253).
7.<<قل يا عبادى الذين آمنوا...»» (زمر/10)، <<... اذكر نعمتى التى انعمت...»» (بقره/40)، <<... على الذين من قبلكم...»» (بقره/184)، <<انزل التوراة والانجيل ×من قبل هدى للناس...»» (آل عمران/4-3).
8. <<...وماكان لهم...»» (هود/20)، <<...ان تكفروا...»» (ابراهيم/8)، <<...بما انزلت...<<بقره/41)، <<... وضلوا عن سواءالسبيل‏»» (مائده /77).
9. <<...اذا قضى الله ورسوله امرا ان يكون لهم الخيرة من امرهم...»» (احزاب/36).
10. <<...الى اللهمرجعكم وهو على كل شى‏ء قدير»» (هود/4).
11.<<وقالوا ربنا انا اطعنا سادتنا وكبراءنا فاضلونا السبيلا»» (احزاب/68).
12. <<واذ قال الله يا عيسى ابن مريم ءانت قلت للناس اتخذونى وامى الهين من دون الله قال سبحانك ما يكون لى ان اقول ما ليس‏لى بحق...»» (مائده/116).

جمله‏هاى مجعوله

<الصم‏».(1)
<قل يا ايها المسلمون انكم لفى ضلال بعيد».(2)
<ان الذين كفروا بالله ومسيحه‏».(3)
<ان الذين كفروا بالله ومسيحه لهم فى الآخرة نار جهنم وعذاب شديد».(3)
<وجوه يومئذ صاغرة‏».(4)
<والله يفعل ما يريد».(4)
<يوم يقوم الرحمن يا عبادى قد انعمت على الذين من قبلكم بالهدى منزلا فى التوراة والانجيل‏».(4)
<فما كان لكم ان تكفروا بما انزلت وتضلوا سواء السبيل‏».(6)
<وان قضى الله امرا فانه اعلم بما قضى‏»(11)
<وهو على كل شى‏ء قدير».(11)
<قالوا ربنا ما ضللنا انفسنا بل اضلنا من ادعى انه من المرسلين‏».(7)
<واذ قال الله يا محمد اغويت عبادى وجعلتهم من الكافرين، قال ربى انما اغوانى الشيطان‏».(8)
لازم به يادآورى است كه در جمله‏هاى مجعوله به نام سوره <مسملون‏» نود درصد آن، از قرآن است.

صفحه تجسد

سبحان الذى خلق السموات فلم يجعل لها حدا(1) وخلق الارض‏وكورها وجعلها ماء وجلدا(2) قل للذين خدعوا بدعوة الشيطان عميت‏بصائركم فافتريتم على الله كذبا وكنتم للشيطان سندا(3) ان الشيطان كان للانسان عدوا الدا(4) لو شاء ربكم لاتخذ من الحجارة اولادا له اذ هو الذى قال للكون كن فكان وسبحانه ان يستشير فى امره احدا(5) سبحانه رب العالمين ان يتخذ من خلائقه ولدا.(6) قل للذين يمترون فيما انزل من قبل ليس المسيح خليقة الله اذ كان مع الله قبل البدء و هو معه ابدا(7) فيه و منه كان مع روح قدسه الها سرمديا واحدا احدا(8) واذ بعث‏به الاب للعالمين كما وعد(9) حل فى بطن عذراء كلمة، وخرج منه جسدا(10) عاشر الانسان، علم الانسان،مات عن الانسان فدى، وكالانسان رقد(11) والى ابيه السماوى بعدثلاثة ايام صعد(12) ان الذين كفروا بآياته وقالوا قولا ادا(13) لن يجعل الله لهم من امده بدا(14) اما الذين آمنوا بالله ومسيحه فلهم مغفرة وجنات نعيم خالدين فيها ابدا(15)

ب)صفحه تسجد

آيات قرآن كريم

1.<<ان الشيطان كان للانسان عدوا مبينا»» (اسراء/53).
2. <<ولو شاء ربك »» (انعام/112 و يونس/10).
3. <<لو اراد الله ان يتخذ ولدا لاصطفى مما يخلق ما يشاء»» (زمر/4)
4. <<اذا قضى امرا فانما يقول له كن فيكون‏»» (آل عمران/47).
5. <<ولا يشرك فى حكمه احدا»» (كهف/26).
6. <<ماكان لله ان يتخذ من ولد سبحانه...»» (مريم/35).
7. <<سبحان الله رب العالمين‏»» (نمل/8).
8. <<خلق السماوات والارض بالحق يكور الليل على النهارويكور النهار على الليل‏»» (زمر/5).
9. <<والسلام على يوم ولدت ويوم اموت ويوم ابعث‏حيا× ذلك عيسى ابن مريم قول الحق الذى فيه يمترون‏»» (مريم/33- 34).
<<لقد كفر الذين قالوا ان الله هو المسيح ابن مريم...»» (مائده/72).
<<ما المسيح ابن مريم الا رسول قدخلت من قبله الرسل وامه صديقة...»» (مائده/75).
10. <<الها واحدا»» (بقره/133).
11. <<اذ بعث فيهم رسولا»» (آل عمران/164).
12.<<لم يجعل الله له‏»» (نور/40).
13. <<ان الذين كفروا بآيات الله‏»» (آل عمران/4).
14.<<وقولوا قولا سديدا»» (احزاب/32).
15.<<والذين آمنوا وعملوا الصالحات سندخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها ابدا»» (نساء/122).
16. <<والذين آمنوا بالله ورسله...»» (نساء/152)
17.<<فتكون للشيطان وليا»» (مريم/45).

جمله‏هاى مجعوله

<ان الشيطان كان للانسان عدوا الدا».(4)
<لو شاء ربكم‏».(5)
<لو شاء ربكم لاتخذ من الحجارة اولادا له‏».(5)
<هو الذى قال للكون كن فكان‏».(5)
<سبحانه ان يستشير فى امره احدا».(5)
<سبحانه رب العالمين ان يتخذ من خلائقه ولدا».(6)
<سبحانه رب العالمين‏».(6)
<خلق السماوات فلم يجعل لها حدا.(1)
خلق الارض وكورها وجعلها».(2)
<قل للذين يمترون فيما انزل من قبل ليس المسيح خليقة الله اذ كان مع الله قبل البدء وهو معه ابدا».(7)
<الها سرمدياواحدا».(8)
<واذ بعث‏به الاب للعالمين‏».(9)
<لم يجعل لها».(1)
<ان الذين كفروا بآياته‏».(13)
<وقالوا قولا ادا».(13)
<اما الذين آمنوا بالله ومسيحه فلهم مغفرة وجنات نعيم خالدين فيها ابدا».(15)
<الذين آمنوا بالله ومسيحه‏».(15)
<وكنتم للشيطان سندا».(3)
در حدود 75% صفحه تجسد، از قرآن استفاده و سرقت‏شده است.

صفحه وصايا

المذ(1) انا ارسلناك للعالمين‏مبشرا ونذيرا(2) تقضى بما يخطر بفكرك وتدبر الامورتدبيرا(3) فمن عمل بما رايت‏فلنفسه ومن لم يعمل فلسوف يلقى على يديك جزاءمريرا(4) انا اعطينا موسى من قبلك من الوصيات عشرة ونعطيك عشرات اخرى اذ قد ختمنا بك الانبياء وجعلناك‏عليهم اميرا(5) فانسخ مالك ان تنسخ مما امرناهم به فقد سمعنا لك ان تجري على قراراتنا تغييرا(6) قل لعبادى الذين آمنوا ان تثاءبوا يستعيذوا بالرحمن ان لا يضحك منهم الشيطان وليكبروا الله ان عطسوا تكبيرا(7) وان لا يقتنوا فى بيوتهم كلبا ولا يضعوا على حيطانهم تصويرا(8) واذا ارادوا انتعالا فليبداوا باليمين قبل الشمال وان لم يفعلوا فقد اقترفوا نهبا كبيرا(9) وان تبرزوا فليمسحوا مؤخراتهم بحجار ثلاثة وينتهوا عن الروث اذ قد جعلناه للجن غذاء وعلى المؤمنين امرامحظورا(10) قل‏لعبادى الذين آمنوا يغزوا من ارادوا ويقتلوا من اجل رزقهم ومن لم يغز منهم او لم يحدث نفسه بغزو مات منافقا منكورا(11) وللذين يخشون سحرا ياكلوا سبع عجوات ينجيهم الله من السحر ويبعد عنهم شرا مستطيرا.(12) قل لعبادى ان ارادوا ان يحلفوا فليحلفوا بالله ولا يخافوا تبذيرا(13) وان ينكحوا ما طاب لهم من النساء مثنى وثلاث ورباع او ما ملكت ايمانهم انا جعلنا لهم الدين امرا يسيرا(14) واذا فرغت من بين يديك الوصايا فاطلب اليك جبريل ياتيك ساعيا مامورا(15) وان شغل جبريل عنك فعليك بورقة بن نوفل واستفذ منه قبل ان نتوفاه فيصبح الوحى عليك امرا عسيرا(16)

ج)صفحه وصايا

آيات قرآن كريم

1. <<انا ارسلناك شاهدا ومبشرا ونذيرا»» (فتح/8).
- <<وماارسلناك الارحمة للعالمين‏»» (انبياء/107).
2. <<من عمل صالحا فلنفسه...»» (جاثيه/15).
3. <<قل لعبادى الذين آمنوا يقيموا الصلاة...»» (ابراهيم/31).
4. <<...ولتكبروا الله على ما هداكم...»» (بقره/185).
<<ولم يكن له ولى من الذل وكبره تكبيرا»» (اسراء/17).
5.<<...فانكحوا ماطاب لكم من النساء مثنى وثلاث ورباع فان خفتم الاتعدلوا فواحدة اوما ملكت ايمانكم ذلك ادنى الاتعولوا»» (نساء/3).

جمله‏هاى مجعوله

<انا ارسلناك للعالمين مبشرا ونذيرا».(1)
<فمن عمل بما رايت فلنفسه‏».(2)
<قل لعبادى الذين آمنوا ان تثاءبوا».(7)
<وليكبروا الله ان عطسوا تكبيرا».(7)
<وان ينكحوا ما طاب لهم من النساء مثنى وثلاث ورباع او ما ملكت ايمانهم انا جعلنا لهم الدين امرا يسيرا».(14)

صفحه ايمان

واذكر فى الكتاب‏الحواريين اذ عصفت الرياح بهم ليلا وهم يبحرون(1) اذ تراعى على المياه لهم طيف المسيح يمشي، فقالوا اهو ربنا يهزا بنا ام قد مسنا ضرب من جنون(2) فجاءهم صوت المعلم ان لا تخافوا انى انا هو افلا تبصرون(3) فهتف هاتف منهم يقول‏ربى مرنى ان كنت‏حقا هو، آتى على المياه اليك، عسى ان يبدل الله شكى بيقين(4) قال‏فاسع الى ولتكن للناس آية لعلهم يتذكرون.(5) واذ طفق الحوارى يمشى راى شدة الريح فخاف وبدا يغرق فصاح بربه يستعين(6) فمد بيمينه له فاخذه بها وقال يا قليل الايمان هذا جزاء الممترين(7) واذ ركب السفينة معه سكنت الرياح لتوها فسبح الحواريون بحمده، وهتفوا له قائلين(8) انت هو ابن الله حقا، بك نحن آمنا، وامامك نخر ساجدين(9) قال‏طوبى للذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بشك فاولئك هم المفلحون(10)

د)<صفحه ايمان‏»

آيات قرآن كريم

1.<<واذكر فى الكتاب مريم اذ انتبذت من اهلها مكانا شرقيا»» (مريم/16).
2. <<ويبين آياته للناس لعلهم يتذكرون‏»» (بقره/221).
3. <<اذا كنتم فى الفلك وجرين بهم بريح طيبة وفرحوا بها جائتها ريح عاصف وجاء الموج من كل مكان وظنوا انهم احيط بهم دعو الله مخلصين له الدين لئن انجيتنا من هذه لنكونن من الشاكرين‏»» (يونس/22).

جمله‏هاى مجعوله

<واذكر فى الكتاب الحواريين اذ عصفت الرياح بهم ليلا وهم يبحرون‏».(1)
<ولتكن للناس‏آية لعلهم يتذكرون‏».(5)
<واذ ركب السفينة معه سكنت الرياح لتوها فسبح الحواريون بحمده وهتفوا له قائلين. (8)واذ طفق الحوارى يمشى راى شدة الريح فخاف وبدا يغرق فصاح بربه يستعين‏».(6)
2. <جملات مهمل، بى‏هدف و بى محتواى صفحات چهارگانه
در اين صفحات، در جاهايى كه از الفاظ قرآن كريم كمتر استفاده شده است، جملات مهمل و بى‏محتوا و خنده آور، شبيه گفتار بذله گويان، رخ نمايان مى‏كند به گونه‏اى كه خود، ادعاهاى دروغين نويسندگان آن را پوچ جلوه مى‏دهد. به نمونه‏هايى از آن توجه فرماييد; و با دقت قضاوت كنيد.

صفحه وصايا به ترتيب شماره‏هاى (7، 8، 9، 10، 11، 12 و16).

<قل لعبادى الذين آمنوا ان تثاءبوا(خميازه كردن) يستعيذوا بالرحمن ان لا يضحك منهم الشيطان وليكبروا الله ان عطسوا تكبيرا(7) وان لا يقتنوا فى بيوتهم كلبا ولا يضعوا على حيطانهم تصويرا(8) واذا ارادوا انتعالا فليبداوا باليمين قبل الشمال و ان لم يفعلوا فقد اقترفوا ذنبا كبيرا(9) وان تبرزوا (اى تغوطوا) فليمسحوا مؤفراتهم بحجارثلاثة وينتهوا عن الروث(كثافت) اذ قد جعلناه للجن‏غذاء وعلى المؤمنين امرا محظورا(اى ممنوعا)(10) قل لعبادى الذين آمنوا يغزوا (يعنى جنگ كنند) من ارادوا ويقتلوا من اجل رزقهم ومن لم يغزوا من ارادوا ويقتلوا من اجل رزقهم ومن لم يغز منهم او لم يحدث نفسه بغذو مات منافقا مذكورا(11) وللذين يخشون سحرا ياكلوا سبع عجوات(خرماى عجوه) ينجيهم الله من السحر ويبعد عنهم شرا مستطيرا(12) وان شغل جبريل عنك فعليك بورقة بن نوفل واستفد منه قبل ان نتوفاه فيصبح الوحى عليك امرا عسيرا(16»).
(ترجمه): بگو به ان دسته از بندگان من كه ايمان آوردند اگر خميازه كردند پناه ببرند به خدا كه شيطان به آنها نخندد، و تكبير بگويند خدا را اگر عطسه نمودند تكبير كردنى(7) و اينكه نگه ندارند در منزلهاى خود سگى را و بر روى ديوارهاى خود عكسى را نچسبانند.(8) و اگر مى‏خواهند كفش بپوشند، كفش راست را قبل از چپ بپوشند اگر اين كار را انجام ندادند گناه بزرگى را مرتكب شده‏اند.(9) و اگر تغوط كردند سه سنگ به دبر خود بكشند و دور شوند از آن كثافت، چون قرار داديم آن را براى جن غذا و بر مؤمنين امرى ممنوع(10) بگو به بندگان مؤمن من جنگ كنند با هر كس كه مى‏خواهند و بكوشند براى روزى خود، و هر كس جنگ نكند از آنها و بناى جنگ كردن نداشته باشد، منافق و بى‏نام و نشان بميرد.(11) و كسانى كه از سحر مى‏ترسند هفت دانه خرماى عجوه بخورند، نجات مى‏دهد خدا او را از سحر و دور مى‏كند از آنها شر پراكنده را.(12) و اگر از تو مشغول شد جبرئيل بر تو باد به ورقه فرزند نوفل و استفاده كن از او قبل از آن كه او را بميرانيم كه در اين صورت وحى بر تو امر سختى شود.(16).
در شماره 8 صفحه تجسد مى‏گويد:<فيه ومنه كان مع روح قدسه الها سرمديا واحدااحدا» يعنى در او و از او بود با روح قدس او پروردگارى دائم و يكى و يگانه.
و در شماره‏هاى 13 و14 مى‏گويد:<ان الذين كفروا بآياته وقالوا قولا ادا(13) لن يجعل الله لهم من امده بدا»(14).
يعنى كسانى كه به آيات او كافر شدند، وحرف سخت گفتند(13) خدا براى آنها از قدرت خود چاره قرار نمى‏دهد(14).
و نيز به چند نمونه از صفحه ايمان شماره‏هاى‏1-9 توجه فرماييد:
<واذكر فى الكتاب الحواريين اذ عصفت الرياح بهم ليلا وهم يبحرون(1) اذ تراءى على المياه لهم طيف المسيح يمشي فقالوا اهو ربنا يهذا بنا ام قد مسنا ضرب من جنون (2) فجاء هم صوت المعلم ان لا تخافوا انى انا هو افلا تبصرون(3) واذ طفق الحوارى يمشى راى شدة الريح فخاف وبدا يفرق فصاح بربه يستعين(6) فمد بيمينه له فاخذه بها وقال يا قليل الايمان هذا جزاء الممترين(7»).
<يعنى ياد كن در كتاب حواريين وقتى كه بادبانها وزيد در شب و آنها در دريا بودند(1) به نظر آنها آمد روى آب خيال مسيح كه راه مى‏رود پس گفتند آيا او پروردگار ماست كه ما را مسخره مى‏كند( يا با ما شوخى مى‏كند) يا به ما ديوانگى روى داده است(2) پس آمد به آنها صداى معلم اين كه نترسيد من او هستم آيا نمى‏بينيد؟!!(3) و چون حوارى به راه رفتن شروع كرد ديد باد سختى مى‏وزد، و ترسيدو نزديك بود غرق شود داد زد به پروردگار و از او استعانت جست(6) پس دست راست‏خود را به سوى او دراز كرد و به او گفت اى كم ايمان اين جزاى شك كنندگان است‏».
اين جمله‏هاى بى‏مغز و پوچ و مبتذل كه شبيه گفتار بذله‏گويان بى‏هدف و داستانهاى تخيلاتى غير واقعى است، و گوينده آنها خواسته است كه يك نوع تقليد خنك و مونتاژى از جمله‏هاى متين و استوار قرآن به عنوان تحدى و معارضه با قرآن بياورد لكن فاقد بلاغت و گيرايى تعبير و شيوايى بيان و عظمت و بلندى معانى است. اين جملات نه تنها به پايه يك صدم بلاغت قرآن نمى‏رسد بلكه به مراتب از كلام عادى كه در قلوب مردم جاى مى‏گيرد پايين‏تر است.
اين جملات شايستگى آن را ندارند كه در تمام جوانب مورد بحث و دقت قرار گيرند، زيرا بى‏محتوايى و سبكى اين جملات با كمترين دقت و توجه بر همگان روشن است.
و كسانى كه يك رشته الفاظ بى‏معنى و مهمل را به هم بافته و خواسته باشند به مقابله با قرآن برخيزند نتيجه‏اى جز رسوايى عايد آنان نمى‏گردد و بهترين مصداق شعر زير است:
اى مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه توست عرض خود مى‏برى و زحمت ما مى‏دارى

3. گفتارهاى متناقض در صفحات چهارگانه

آنچه مسلم و قطعى است، اين است كه آيات مباركه قرآن كريم در مدت 23 سال به تدريج‏بر پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم نازل شده و در مجموع آن كوچكترين تضاد و اختلافى مشاهده نمى‏شود و اين خود راه ديگر براى تحدى بوده و مبين وجوه ديگر اعجاز قرآن است كه غير از اصل بلاغت، يكنواختى بلاغت آن را در طول تاريخ نزول به اثبات مى‏رساند. لكن اين صفحات چهارگانه با توجه به كمى الفاظ و زمان درج آن داراى تناقضات مختلفى است. ذيلا به چند نمونه از آن اشاره مى‏كنيم:
1. در صفحه تجسد فقره (6) مى‏گويد:<سبحانه رب العالمين ان يتخذ من خلائقه ولدا» يعنى منزه است پروردگار عالميان كه قرار دهد از مردمان براى خود فرزندى. اين عبارت تصريح دارد به اين كه براى خداوند هيچگونه فرزندى نيست و از طرفى پدر كسى هم نيست.
لكن در همين صفحه فقره 9و12 مى‏گويد:<واذ بعث‏به الاب للعالمين كما وعد» و <والى ابيه السماوى بعد ثلاثة ايام صعد». يعنى و زمانى كه فرستاد او را پدر براى عالميان چون وعده داده بود. و به سوى پدر آسمانى خود بعد از سه روز بالا رفت.
و در فقره 9 صفحه <ايمان‏» مى‏گويد: <انت هو ابن الله حقا» تو حقيقتا فرزند خدا هستى.
2. در فقره 7 صفحه <تجسد» مى‏گويد:<ليس المسيح خليقة الله اذ كان مع الله قبل البدء وهو معه ابدا» يعنى: مسيح مخلوق خدا نيست، چون كه او قبل از خلقت‏با خدا بود و تا ابد با خدا هست.
اين عبارت دلالت دارد كه خلقت مسيح ابدى و ازلى است و به ناچار بايد گفت كه نعوذ بالله دو خدا وجود دارد يكى خدا و ديگرى مسيح. و در فقره 8 مى‏گويد: <فيه و منه كان مع روح قدسه‏» در او و از او بود با روح قدس. و در نهايت قايل به تثليث مى‏شود.
و در صفحه‏< ايمان‏» فقره 2و3 مسيح را رب توصيف مى‏كند:<فقالوا اهو ربنا...فجاء هم صوت المعلم... انى انا هو».< پس گفتند آيا او پروردگار ماست... پس آمد به آنها صداى معلم... من او هستم‏».
- اما در صفحه < ايمان‏» شماره 9 مى‏گويد: <انت هو ابن الله حقا».
و در شماره‏هاى 9، 10، 11و212 صفحه تجسد مى‏گويد:<واذ بعث‏به الاب للعالمين كما وعد. حل‏فى بطن عذراء كلمة وفرج منه جسدا. عاشر الانسان، علم الانسان، مات عن الانسان فدى وكالانسان رقد».
يعنى وزمانى كه فرستاد او را پدر براى عالميان چون وعده داده بود. حلول كرد در شكم عذراء كلمه‏اى و خارج شد از او با جسد. معاشرت كرد با مردمان، تعليم كرد مردمان را، خداى انسان شد و مرد و مانند انسان خوابيد(كه اشاره به مرگ است).
ونيز فقره 2و5 صفحه وصايا، بلكه مضمون وعبارت تمام آن صفحه دلالت دارد به اين كه مسيح رسول خدا است، چنان كه مى‏گويد: <انا ارسلناك للعالمين مبشرا ونذيرا(2) انا اعطينا موسى من قبلك من الوصيات عشرة و نعطيك عشرات اخرى اذ قد ختمنا بك الانبياء وجعلناك عليهم اميرا». ما شما را براى عالميان بشير و نذير فرستاديم. ما داديم به موسى قبل از تو ده تا وصايا و مى‏دهيم به تو ده تا وصيت ديگر، چون ختم كرديم به تو پيغمبران را و قرار داديم تو را بر آنها فرماندار.
- تمام اين عبارات بيانگر آن است كه مسيح مخلوق خدا است.
خلاصه، از اين صفحات چهارگانه استفاده مى‏شود كه حضرت مسيح عليه السلام ، هم خدا و هم مخلوق و هم رسول است!! !
راستى چگونه مى‏شود يك موجود هم خالق باشد و هم مخلوق، هم رسول باشد و هم مرسل؟!!!
فاعتبروا يا اولى الابصار. چه كسى مى‏تواند اين معما را حل كند؟!!!! كدام عاقل مى‏تواند چنين امر محال را قبول كند؟ خداوند خطاب به اهل كتاب مى‏فرمايد:
<<يا اهل الكتاب لا تغلوا فى دينكم ولا تقولوا على الله الاالحق انما المسيح عيسى ابن مريم رسول الله وكلمته القيها الى مريم وروح منه فآمنوا بالله ورسله ولا تقولوا ثلاثة انتهوا خيرا لكم انما الله اله واحد سبحانه ان يكون له ولد له ما في السماوات وما فى الارض وكفى بالله وكيلا»» (نساء/171).
<<يا اهل الكتاب لم تكفرون بآيات الله وانتم تشهدون× يا اهل الكتاب‏لم تلبسون الحق بالباطل وتكتمون الحق وانتم تعلمون‏»» (آل عمران/70- 71)شگفت اين كه در صفحه <تجسد» فقره 7و8 قايل به تثليث (خدا، مسيح و روح القدس) مى‏شود، سپس در توصيف آنها مى‏گويد: <الها سرمديا واحدا احدا». اين عبارت نشان مى‏دهد كه نويسنده اين فقرات چقدر سر درگم وغافل بوده كه حتى عداد و رياضيات را هم فراموش كرده و به هذيان گويى افتاده است. عدد يك را، سه مى‏خواند، و سه را يك مى‏گويد، سفيد را سياه و سياه را سفيد مى‏بيند، زن را مرد و مرد را زن قلمداد مى‏كند!!! خداوند چه زيبا فرمود: <<ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا»» (نساء/82).
چگونه وقتى كلام از انسان است در آن اختلاف پديد مى‏آيد؟و حكمت و فلسفه اين اختلاف چيست؟ و چرا بشر نمى‏تواند مثل كلام خدا را بياورد؟
اولا انسان مثل ساير موجودات مادى در اين عالم محدود و دايما در حال تغيير و تحول است، يك موجود متغير و محدود نمى‏تواند نقش موجود نامتناهى وغير محدود را به عهده بگيرد. توضيح اين كه تغييرات محيط و تغييرات درونى انسان ، در حالات روحى و آثارى كه از آنها ظاهر مى‏شود مؤثر است او پيوسته در حال تكامل است، چيزهايى را ياد مى‏گيرد كه قبلا نمى‏دانسته است. اين دانش جديد مى‏تواند در نفس و جان او اثر گذاشته و دگرگونش سازد. همچنين در اثر كارهاى جديدى كه مى‏كند، آماده مى‏شود تا كارهاى بعدى را بهتر انجام دهد. و از طرفى حالات انسان از قبيل غم و شادى، ترس ، اميد ... تحت تاثير عوامل خارجى و احيانا درونى، تغيير مى‏كند و در كلام او اثر مى‏گذارد به طورى كه انسان در اوج شادى يك جور سخن مى‏گويد و در موقع حزن و اندوه طورى ديگر. او به واسطه اين كه يك موجود مادى است و تحت تاثير عوامل مختلف قرار مى‏گيرد. بنابراين يك فرد نمى‏تواند در طول عمر، آن چنان سخن بگويد كه همه‏اش از نظر بلاغت‏يكنواخت‏باشد و به ناچار سطح كلامش در مواقع گرسنگى و سيرى، غم و شادى، سلامتى و ناخوشى، اضطراب واطمينان، شكست و پيروزى و ... تفاوت فاحشى خواهد داشت.
قرآن كريم در تمام اين موارد سخن گفته است، آن وقتى كه پيامبر در نهايت‏سختى و پيروزى، فقر مالى و نيروى انسانى، در حال صحت و سلامتى وبالاخره در طول 23 سال از لحاظ بلاغت‏يكنواخت‏سخن گفته است‏به طورى كه اولين آيات نازل شده به همان اندازه محكم و شامل حقايق علمى است كه آخرين آنها همان اعتبار و ارزش را دارد.
ثانيا: خداى متعال هدفش را بهتر از همه مى‏شناسد، و حال بندگانش را هم در تمام ابعاد بهتر از همه مى‏داند، و احاطه او بر تركيبات الفاظ از همه بيشتر است، لذا فقط خداست كه مى‏تواند هدف خود را براساس مقتضاى حال به بهترين وجهى بيان كند. اما ديگران نمى‏توانند چنين احاطه‏اى داشته باشند، و نمى‏دانند دقيقا چه نكته‏هايى را بايد رعايت كنند، و چگونه حال همه مخاطبان را در نظر بگيرند و بر اساس چنين فرمول پيچيده‏اى سخن بگويند. سراين كه كسى نمى‏تواند مثل قرآن را بياورد همين است چون انسان هر قدر بخواهد نكته‏هاى مختلفى را در نظر بگيرد، بالاخره ذهنش محدود است و توجه او به يك يا چند مطلب خاص معطوف مى‏شود و بر همه جهات مسلط نيست لذا آوردن مثل قرآن براى كسى ممكن نمى‏باشد.
به راستى در جهانى كه همه موجودات آن دستخوش تغيير و تحول هستند، آيا ممكن است انسانى كه خود جزو اين جهان طبيعت و محكوم به تغيير و تحول در آن مى‏باشد، و با اين وصف بتواند در همه شئون عالم بشرى دخالت نموده و كتابى مشتمل بر معارف، علوم، قوانين، مواعظ، امثال و قصص، به دنيا عرضه نمايد، كه در آن از تمام ابعاد زندگى سخن گفته شده و در هر رشته‏اى از علوم و معارف اظهار نظر شده باشد و حق سخن درهمه موارد، يكسان و درسطحى اعلى ادا شده باشد و مطالب آن در مدت طولانى (23سال) و در اوضاع مختلف القاء گرديده باشد، و در عين حال، حتى يك حرف آن هم باطل نشده باشد؟ با اين كه هيچ انسانى در اين مدت به يك حال باقى نمى‏ماند، خواه ناخواه دستخوش تغيير وتحول مى‏شود!
خلاصه اشكالات و تناقضات ديگر نيز در اين صفحات وجود دارد لكن به جهت اطاله كلام از آن صرف نظر مى‏كنيم. زيرا بطلان اين عبارات و بى‏محتوايى و عدم بلاغت آنها براى اهل علم و انصاف روشن است. (2)

پینوشتها

1. سيره ابن هشام:2/600; تاريخ طبرى: 2/399. 2. تاريخ طبرى:2/394.
2. براى توضيح بيشتر در معجزه بودن قران كريم و مساله‏3ى تحدى قرآن و مباحث مربوط به آن، به مصادر فارسى زير مراجعه شود:
البيان، آيت الله خوئى‏رحمه الله;
شناخت اعجاز قرآن،;
تفسير الميزان ج‏1;
رسالت جهانى پيامبران،آيت الله سبحانى;
راه و راهنما شناسى، آيت الله مصباح يزدى;
اعجاز قرآن علامه طباطبائى رحمه الله ;
قرآن در اسلام;
ماهيت و منشا دين، فضل الله كمپانى.
كلام اسلامى ، شماره 33

مقالات مشابه

واکاوی ملاک تحدی در قرآن و نقد منطق تنزّلی

نام نشریهپژوهشهای قرآنی

نام نویسندهسیدمحمدحسن جواهری

بررسی سیر تنزیلی آیات تحدی

نام نشریهقبسات

نام نویسندهعبدالکریم بهجت‌پور, زهرا بهجت‌پور

قرآن و فرضیه مشابهت با کلام های بشری

نام نشریهسفینه

نام نویسندهاحمدرضا غائی

نقل به معنا در قرآن

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمحمد نقیب‌زاده

راز تحدي‌هاي گوناگون قرآن از منظر استاد مصباح

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاسماعیل سلطانی بیرامی

معيارشناسي مثليت در آيات تحدي قرآن

نام نشریهعلوم قرآن و حدیث( مطالعات اسلامی سابق)

نام نویسندهفتح‌الله نجارزادگان, محمدمهدی شاهمرادی

اعجاز قرآن در پيراستگي از اختلاف

نام نشریهقرآن شناخت

نام نویسندهاسماعیل سلطانی بیرامی

آیة الرجم و تحریف القرآن الکریم

نام نشریهفصلنامه نعیم

نام نویسندهیوسف جودی